گفتگو با پیشکسوتان: (13) دکتر همایون نالتی جراح و متخصص گوش و حلق و بینی

اگر عاشق شغلتان باشید کار تفریح است

متولد 1/1/1330 و اهل جنوب ایران است، دانشکده پزشکی شیراز را پشت سرنهاده. ورودی 1348 و فارغ التحصیل 1360.  مدتی را هنگام جنگ در بیمارستان 504 ارتش خدمت کرده و اینک 25 سال است در کرج مطب دارد وقتی می پرسیم چرا پزشکی ؟ می گوید:

  • علاقه شخصی و تشویق دیگران ؛ کمی مکث می کند و با رضایت ادامه می دهد: نجات دیگران... آن زمان نگاه این بود که پزشکان می توانند معجزه کنند و مردم را نجات بدهند. دراندیمشک زندگی کرده ام، شهر کوچکی بود. هجده سالم بود و جزو اولین کسانی بودم که دانشکده پزشکی قبول شدم . دانشگاه ها در آن زمان هر کدام آزمون مجزا داشتند. آزمون دانشگاه شیراز را داده بودم ولی امیدی به قبولی نداشتم. با اینکه معدل دیپلمم بالای 19 شده بود، اما زبانم ضعیف بود و در دانشگاه شیراز تدریس به زبان انگلیسی بود. مشغول درس خواندن برای آزمون دانشگاه تهران بودم . آن وقتها شبها زیر چراغ توی حیاط قدم می زدیم و درس می خواندیم و یا روزها زیر سایه درخت کُنار، روزها هوا خیلی گرم بود . یک روز از همین روزها یکی از دوستانم آمد و گفت که دانشکده پزشکی شیراز قبول شده ای و اسمت را در استانداری اعلام کرده اند.آن وقتها اول اسامی قبول شدگان را در استانداری ها اعلام می کردند و بعد برای خودمان نامه نتیجه می آمد. کتابم رو بستم و صبح زود رفتم اهواز و دیدم که قبول شده ام و رفتم و ثبت نام کردم. البته راه رفت و آمد خیلی بد بود و حتی می ترسیدم که این راه را بروم، اما مادر بزرگم تشویقم می کرد که باید بروی و بالاخره رفتم. وقتی امکانات آنجا را دیدم علاقمند شدم . شیراز شهر تمیز ، خلوت و قشنگی بود.

 

  • اگر به سالهای پشت سر برگردید بازهم همین راه را ادامه می دهید؟
  • بله ، حتماً همین رشته را در دانشگاه شیراز انتخاب می کنم. البته الان مصمم تر هستم . مادر بزرگم آن وقت ها الگوی خوبی برای من بود . همیشه می گفت پدر بزرگتان دوست داشت فرزندانش برق بخوانند چون معتقد بود دنیای آینده روی برق می چرخد. اما اگر بازهم به سال 1348 برگردم ، به دانشکده پزشکی شیراز می روم و پزشکی می خوانم. شاید آن وقتها از روی احساس بوده اما الان با آگاهی کامل  باز هم  همین رشته گوش و حلق و بینی رو می خوانم .
  •  
  • چرا فکر می کنید که دوباره باید این کار را می کردید؟
  • چون عاشقش بودم. پزشکی را دوست دارم . نزدیک شدن به مردم رو خیلی دوست دارم . همان سالها بعد از دوره انترنی چهل روز در آمریکا زندگی کردم . آنقدر دلم برای ایران تنگ شده بود که فقط دوست داشتم برگردم و صحبت کردن مردم در خیابان را بشنوم. بیمارانم که به مطب می آیند با هم حرف می زنیم. دردشان را می گویند و ارتباط دوسویه برقرار می کنیم . اینطور فکر می کنم که اگر آنها نباشند من مفید و موثر نیستم.  این برای من خیلی لذت بخشه. پزشکی نزدیک ترین حرفه مرتبط با مردم است که دروغ و دورویی در آن راه ندارد. به دوستانی که در مراکز قضایی مشغول بکار هستند می گویم که مراجعین شما دروغ می گویند تا مشکلشان حل شود ، ولی مراجعین من باید راست بگویند تا مشکل شان برطرف شود و این چیزی است که من را به مردم نزدیک تر و صمیمی تر می کند.
  •  
  • چرا گوش حلق و بینی ؟
  • دوست داشتم که زنان و زایمان بخونم . اما شیفت شب و بیداری زیاد داشت و کم خوابی مرا اذیت می کند . دیدم نمی توانم شبها بیدار بمانم ، خواب شب را دوست دارم. آن زمان دکتر هنرور استاد جوان گوش و حلق و بینی بود که تازه از آمریکا آمده بود و مثل آچار فرانسه در رشته گوش حلق و بینی بود. جوان ، باسواد ، خوش دست و مهربون بود و آن زمان خیلی دوست داشتم  که مثل ایشان باشم . همین باعث شد که به این رشته علاقمند شوم. اون موقع شیراز برای این رشته زیاد خوب نبود اما دوسال قبل از اینکه من تصمیم بگیرم چه رشته ای بخوانم از آمریکا و انگلستان اساتیدی آمده بودند که رشته گوش و حلق و بینی رو متحول کرده بودند و عالی شده بود. قرار بود اول مرداد 57 درسم رو شروع کنم اما نرفتم چون مشکل مالی و اجاره خونه داشتم و همین دکتر هنرور 50 روز جا را برایم نگه داشت و بعد که دید نیومدم پیام داد اگر نیایی جایت پر میشه . کار می کردم که پس انداز کنم ، چند جا در روستاهای اطراف می رفتم درس می دادم 5 هزار تومن می گرفتم. برگشتم خونه اجاره کردم و درسم رو شروع کردم . در موقع مقرر هم با دیگر همدوره ها برای امتحان بورد رفتم ولی چون رزیدنتی را 50 روز دیر شروع کرده بودم از من امتحان نگرفتند و بورد را با 6 ماه تاخیر و در دوره سربازی امتحان دادم. در پایان دوره دستیاری مجبور بودم که به سربازی بروم. در آن زمان زن و سه تا بچه داشتم و نه کار داشتم نه پول . اومدم به تهران برای سربازی ولی دوستان خوبی سر راهم قرار گرفتند که خیلی حمایتم کردند. حدود سال های61و62 در مرحله سربازی ، یک هفته در میان می رفتم قم بیمارستان آیت ا... گلپایگانی که در آن زمان دکتر باهر رئیس آنجا بود. از چهارشنبه بعد ظهر تا جمعه صبح آنجا بودم ، مریض می دیدم و عمل می کردم و بعد از ظهر برمی گشتم تهران . اما رئیس بخش ازجهت مرخصی و رفت و آمد ها هوایم را داشتند. بعد هم که رفتم دوره طرحم را در همدان گذراندم و باز برگشتم تهران.
  • برنامه یک روز زندگی شما چه طور تنظیم می شود؟
  • پس از 40 سال کار در مطب و بیمارستانها دیگه خیلی مطب نمی رم . وقتی زندگیم را شروع کردم فکر کردم اهدافی دارم که اگر بهش برسم از نظر مادی کافیه و خوبه . خونه و ماشین مناسب و بچه ها به جایی برسند ازدواج کنند . وگرنه رفاه و خواسته ها که نهایت ندارند ؛ وقتی به اینها رسیدم و چهل سال گذشت دیگه فشرده کار     نمی کنم فقط سه روز در هفته مطب می روم . خیلی به موسیقی و ادبیات علاقمندم . خودم هم سه تار می زدم . البته ناخن بلند می خواد که به عنوان جراح نمی توانم ناخن داشته باشم .البته با مضراب هم میشه نواخت اما به درد سه تار نمی خوره ، باهاش گیتار میشه زد چون برای نواختن سه تار ابزار باید به قلبت وصل باشه و حسش کنی .تو ماشین فرصت خوبیه که موسیقی گوش کنم کتاب هم تو موبایل هست. البته من به مصاحبه ها خیلی علاقمندم چون تاریخ به روز و شفاهیه ؛ وقتی مصاحبه ها و زندگی ها را می خونم خیلی لذت می برم. شعر هم خیلی دوست دارم . به ویژه حافظ ، سعدی ، فردوسی و مولانا.
  •  
  • چند فرزند دارید آیا رشته شما را دنبال کرده اند؟
  • چهار فرزند دارم که هیچ وقت براشون تعیین تکلیف نکردم . فقط گفتم اگر عاشق کار تون باشید ، کار تفریحه ؛ در غیر اینصورت زجر. بچه ها هیچ کدام دوست نداشتن پزشکی بخونن من هم اصراری نکردم. معتقدم اگر رشته ای را دوست نداشته باشی بد اخلاقی می کنی . یکی ساختمان خونده، یکی برق قدرت، یکی مترجمی زبان و یکی هم هنر .
  •  
  • برای جراح گوش و حلق و بینی بودن چه ویژگی های فردی لازم است؟
  • به نظرم علاقه لازمه ی همه چیزه. توانمندی فردی ، عشق به کار و خلاقیت. البته برای همه رشته ها لازمه که شما توانایی های ذهنی و علاقمندی داشته باشید . خیلی ها درکارشان خبره هستند و توانمندی هم دارند. ولی در یک قسمت از این رشته باقی موندند ؛ مثلا فقط بینی عمل می کنند. اینها یک چیز دیگه رو جایگزین کرده اند ، این عشق به چیز دیگه است . پزشکان اینجوری در کار ساختمان و یا آهن فروشی موفق ترخواهند بود. در رشته ما اگر خوب کار کنید رفاه نسبی پیدا میکنید ولی خیلی پولدار نمی شید. محتاج نخواهی شد ولی نسبت به خیلی از شغلهای دیگر درآمد نخواهی داشت. دوست پزشکی دارم که می گفت پولی که از راه ساختن یک مجتمع به دست آورده طی دوران کار تخصصی بهش نرسیده است. پزشکی بیزینس نیست که شما رو پول دار کند ؛ در این راه اگر راه درست را بروید زندگی آبرومندی دارید ولی خیلی ثروتمند نمی شوید.
  •  
  • چرا در فیلد کاری شما بیشتر به سمت جراحی های زیبایی و بینی می روند؟
  • همه چیز خوبه ولی افراط و تفریط نه. مریض مراجعه می کند من می گویم شما من را انتخاب کردی یک جراحی برایت انجام بدم . من هم باید شما رو انتخاب کنم و اگر ببینم نتیجه کار خوب نمی شود از پذیرفتنش خودداری می کنم . اما اگر دیدگاه پول باشد ، خب حتماً هر کسی رو عمل می کنم . خیلی ها تلفنی و بدون ویزیت به مریض وقت عمل می دهند. الان فرهنگ کسب درآمد شده است و در این روزگار عمل های جراحی زیبایی بیشتر به هدف نزدیک هستند
  •  
  • پس بحث اخلاق حرفه ای را اینجا چه طور تعریف می کنید؟
  • خیلی بحث مهمیه. مهندس ساختمان هم پول بگیره و میلگرد کم بگذاره اخلاق نداره . این موضوع توصیه ای و نصیحتی نیست . اخلاق اعتقادیه اینجا نصیحت فایده ای نداره. آدم خودش باید به اخلاق برسه ؛ شما بچه ات را هم نباید نصیحت کنی .از طرف دیگه در قدیم فوت کارهایشان را پنهان می کردند تا کسی نبینه، با این کار میخواستند کار رو در انحصار خودشان نگه دارند که دور از اخلاق حرفه ای بود. شاید علت اینه که الان از دکتر نمی پرسند چقدر درس خوانده ای و چقدر سوادت خوب است ؟ می پرسند خانه ات کجاست و ماشینت چیه؟ اینها  فرهنگیه و بالاخره آدم به جهتی میرود که اجتماع ازش میخواهد و ارزش به حساب میاد.
  •  
  •  از خاطرات شغلی و تاثیر گذارتون برایمان تعریف کنید:
  • همه خاطرات شغل ما خوبه . یک روز مریضی اومد خیلی مستاصل بود. پوست پسته پشت حنجره بچه اش گیر کرده بود و در حال خفگی بود مشکلش رو حل کردیم و مریض زنده شد رفت . از این دست خاطرات و کارها آدم را خوشحال می کند. سال 59 هم آقایی در بندر عباس با بچه ای که مشکل حنجره داشت به ما مراجعه کرد. گفتم امکان جراحی ندارم باید بیایی شیراز، بنده خدا آمد. در اتاق عمل هنوز دستکش دست نکرده بودم که مریض ارست کرد , مریض رفت آی سی یو و بعد فوت شد. خانواده مریض پذیرفتند و وقتی میدیدند که دنبال کار بیمارشان هستیم و تلاش میکنیم پدر بیمار نزدیک شدند و گفتند که شما زحمت خود را کشیده اید ، حتماً خواست خدا بوده ؛ کلی هم تشکر کردند و شرمندگی ما بیشتر شد و من واقعا از این برخورد بسیار متاثر شدم. آن زمانها قدرشناسی بیشتر بود ، امروز مریض میاد و هرکاری از دستت براومده برایش انجام دادی باز میره و شکایت می کنه . معیارهای اخلاقی تغییر کرده هم از طرف بیمار و هم از طرف پزشک.
  •  
  • توصیه های بهداشتی شما در ایام پاندمی کرونا چیست ؟
  •  رعایت عمومی بهداشت. وقتی هم که مریض به مطب میاد تا لحظه ای که ضرورت ندارد ماسکش را برنمی دارد. احتیاط خوب است ، ریسک رو باید کم کرد ولی خب این ویروس همه جا هست. اگرچه باید بسیار مراقبت کرد اما افراط نه و توکل هم لازم است .
  • در زمینه مشکلات صنفی اگر نقد و نظری دارید بفرمایید
  • به نظر من مشکلی نیست برخی همکاران هم که می گویند باید تعرفه ها اضافه شود چون کسبه محل قیمتهاشون افزایش پیدا کرده ما نمی توانیم قیمتها را تغییر بدهیم، معتقدم وقتی ما در مطب مان با صرف 10 دقیقه وقت ، اندازه حقوق یک کارمند درآمد داریم ، پس کافیه. من به اندازه خودم رفاه دارم . حساب بانکی آنچنانی هم ندارم ولی خوبه . آرامش دارم . دوست دارم مردم من را خوب ببینند و حتی الامکان با دید بد بهم نگاه نکنند ولی هیچ وقت دنبال تشریفات زیاد نبوده ام .
  •  
  • کلام آخر:
  • تعداد عملهای زیبایی در ایام پاندمی کرونا کم نشده و کنترل این عرضه و تقاضا به عهده پزشکان است. پدر مادر ها تحت فشار بچه ها هستند که حتما عمل کنند . سلیقه اجتماع در حال تغییره . اگر چه عملهای درمانی خیلی کم شده ولی عمل های زیبایی همچنان سرجایش است و این پزشکان هستند که نباید عمل کنند. یا عمل های دیگری که ضرورت ندارند و مریض می تواند مدتی در همان وضعیت بدون خطر زندگی کنند، متاسفانه برخی همکاران بیماران را ترغیب به عمل هایی میکنند که ضرورت فوری ندارد ، بخصوص در شرایط کنونی.
  •  
  •  
  • گفتگو از واحد روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کرج : دکتر عبدالرضا مزینی / فریبا کلاهی