زندگینامه شهید مدافع سلامت

دکتر سید محمد حسن کاظمی یزدی

زندگینامه پزشک رادیولوژیست سید محمد حسن کاظمی  یزدی شهید مدافع سلامت به قلم همسر شهید :

دکنر سید محمد حسن کاظمی یزدی از دانشجویان ورودی سال 1347در دانشگاه جندی شاپور اهواز در رشته پزشکی بودند در آن زمان دانشجویان پزشکی جندی شاپور در پایان سال سوم از اهواز به دانشکده پزشکی تهران منتقل می شدند و ایشان برای ادامه تحصیل در دانشکده پزشکی تهران به تهران آمدند .

در دوران دانشجویی و انترنی که همزمان با ازدواج ایشان بود برای امرار معاش در بیمارستان روانی رازی و انتقال خون تهران شب ها کشیک می دادند و از این راه زندگی را می گذراندند. در اوایل سال 1356 دوره پزشکی عمومی را به اتمام رساندند  وبرای خدمت سربازی به سپاه بهداشت آن زمان ملحق شدند و در شهرستان محروم پاوه از شهرستان های اطراف کرمانشاه در روستای شمشیر که فاقد برق و حتی آب آشامیدنی بود با خانواده خود ساکن مرکز بهداشت این روستا بودند.

در آن زمان سپاهیان بهداشت بعلت نبودن جاده ماشین رو مجبور بودن با الاغ هفته ای یک روز به یک روستا برای مداوای بیماران و همراه با یک پزشکیار و راهنما بروند .

همزمان با اوج انقلاب اسلامی و طبق فتوای امام خمینی که سربازان می توانند پادگان ها را  ترک کنند ایشان متعقد بودند که این شامل پزشکان سرباز نمی شود زیرا چشم امید روستائیان یک هفته به روزیست که پزشک به آن روستا می رود لذا به خدمت خود ادامه دادند .

 سال دوم خدمت ایشان به روستای بیستون از توابع کرمانشاه اعزام و در مرکز بهداشت بیستون در نزدیکی کرمانشاه به خدمت مشغول بودند. پس از پایان خدمت در اوایل سال 1358 به آبادان رفته و در بیمارستان شرکت نفت آبادان استخدام شدند.

همزمان  جنگ تحمیلی ایران و عراق در مرز های دو کشور شروع شده بود وایشان که در بدو استخدام در خرمشهر ساکن بودند به کمک نیروهای درمانی بیمارستان خمبه در خرمشهر میرفتند وحتی منزل مادر خانمشان راکه در آن زندگی می کردند با گذاشتن تخت های بیماستانی در اختیار مجروحان مرزی قرار داده و خود به مداوای آنان مشغول می شدند.

در مهر ماه سالی که عراق ، آبادان را با موشک و خمپاره های خود هدف قرار داد و خرمشهر هم تخلیه شده بود خانواده خود را با دو فرزندشان به اهواز برده و خود به تنهایی به بیمارستان نفت آبادان بازگشته و به طور شبانه روزی در بیمارستان به خدمت خود ادامه دادند.

در تمام طول جنگ(یک ساله ) اول که بیمارستان نفت فعال بودند .ایشان گاهاً دو ماه تمام بدلیل قطعی تلفن نمیتوانستند سلامتی خود را به خانواده اطلاع دهند و از امکانات ارتباطی محروم بودند و تعریف می کردند گاهی اوقات که به اهواز می آمدند در مسیر برگشت و حتی رفت چون جاده بسته بود مجبور بودند با قایق های شناور و در تاریکی شب سفر کنند .ایشان تمام روز را در  قایق ها مخفی  میشدند و با بالا آمدن آب کارون با قایق های خاموش به آبادان می آمدند.

سال بعد بیمارستان نفت کادر درمان خود را که داوطلبانه در جنگ مانده بودند به تهران اعزام کرد و ایشان در آن زمان چون عشق به ادامه تحصیل داشتند در امتحان تخصصی رادیولوژی دانشگاه تهران شرکت کرده و موفق شدند بعنوان رزیدنت در بیمارستان امام خمینی مشغول شوند .پس از گرفتن برد و پایان دوره به پیشنهاد دانشگاه به عنوان استاد یار در بیمارستان امام خمینی و فیروزگر تهران خدمت کردند و قبل از استاد یاری دوره طرح خود را به مدت دو سال در شهر قم در بیمارستان  نکوئی وبیمارستان های دولتی قم گذراندند و سپس بعنوان استاد یار در بیمارستان های تهران مشغول بودند .

درآن زمان در سال 1364مجدداً بیمارستان نفت تهران از ایشان دعوت به کارکرد و به بیمارستان نفت برگشتند و درحین خدمت از طرف بیمارستان برای دیدن دوره سنگ شکن کلیه با یک جراح عمومی ایشان انتخاب شدند و به آلمان بورسیه شدند که پس از پایان دوره به ایران برگشتند سپس ایشان در سال 1369 مطب شخصی خود را در خیابان گرگان تهران تاسیس نموده اند.

دو سال بعد که هنوز MRI تازه به ایران آمده بود و خیلی پا نگرفته بود با هزینه شخصی خودشان به آلمان رفته و دوره MRI و سی تی اسکن را همزمان گذرانده و موفق به کسب مدرک فلوشیپ آنها شدند .

سال ها بعد در سال 1384 کم کم اثرات جنگ و آسیبهای خدمت در آبادان به صورت مشکلات اعصاب در ایشان نمود کرده بود و داروی اعصاب مصرف می کردند  و زودتر از موعد خود را بازنشسته کردند و همزمان در بیمارستان مروستی تهران ودر مرکز MRI در پل چوبی تهران و همچنین مدت کوتاهی در مرکز  MRI واقع در خیابان ولیعصر به نام جام جم مشغول بودند که  به یکباره تصمیم گرفتند برای خدمت در منطقه محروم آن زمان هشتگرد اقدام به تاسیس مرکز با خرید زمین و کلیه تجهیزات پزشکی از قبیل رادیولوژی ، سونوگرافی ، پانورکس ، ماموگرافی ، MRI و سی تی اسکن را بنا نهادند و چون تاسیس آن طولانی بود به شهر گرگان رفته و در تنها مرکز  MRIآنجا مشغول شدند وسپس با اتمام ساختمان و تجهیز مرکز به هشتگرد آمدند و شروع به راه اندازی مرکز کردند. بسیاری از مردم آنجا از ایشان تشکر میکردند که سرمایه خود را به این منطقه آورده و آنها را از رفتن به کرج و یا قزوین راحت کرده اند و همین جملات ایشان را شاد میکرد .

همزمان در بیمارستان امام جعفرصادق هشتگرد نیز مشغول بودند و سپس در بیمارستان آبیک قزوین ولی پس از یک سال بعلت بیماری دیابت فقط در مرکز هشتگرد مشغول به کار بودند که خود موسس و مسئول فنی و پزشک بوده و تمام کارهای ریپورت های سی تی اسکن ،ام آر آی ، رادیولوژی و سونوگرافی را انجام میدادند .

در شروع بیماری کرونا بعلت دیابت تصمیم داشتند سونوگرافی را تعطیل کنند ولی همزمان بیماران که تقریبا تمام سونوگرافی های شهر تعطیل بود با خواهش از ایشان تقاضا میکردند و ایشان به دلیل پای بندی به سوگند پزشکی خود و خطر آلودگی برای رفتن به شهر های اطراف سونوگرافی را تعطیل نکردند

تا عصر  روز چهارشنبه 15/05/1399 پس از ترک محل کار ایشان همراه با تب و بدون هیچ علائم دیگر به تهران آمدند وسپس با گرفتن تست و مثبت بودن آن و همچنین سی تی اسکن ریه که خود انجام دادند به بیماری خود واقف شدند و در نهایت به توصیه دکتر طبرسی در بیمارستان نیکان تهران بستری شدند .4 روز در بخش و تقریبا 10 روز در ICU بیمارستان به ملکوت اعلی پیوستند و روحشان شاد که از ابتدای خدمت پزشکی خود چه در روستاهای محروم از ابتدایی ترین امکانات زندگی قبل از انقلاب و چه بعد از آن در دوران جنگ در آبادان که بیمارستان دائم زیر توپ و موشک و خمپاره های عراقی ها بود به سوگند پزشکی خود پای بند بودند و در دوران کرونا که تقریبا تمام سونوگرافی های شهر هشتگرد تعطیل بود و ایشان از خدمت دست برنداشتند و سلامتی مردم را مقدم بر حیات خود و زندگی خانوادگی قرار دادند./

روحشان شاد و یادشان گرامی

نوشته  همسر زنده یاد دکتر سید محمد حسن کاظمی یزدی سرکار خانم شهین هسته ای