دکتر اصغر عزیزی متولد دهم شهریور 1330است. از مردان سختکوش روزگاری که برای درس خواندن، اگرچه فشارهای اجتماعی و الزام برای یافتن شغلی مناسب نبود، پا به ورطه ای نهاد که حاصلش بیش از چهار دهه خدمت صادقانه در عرصه جراحی گوش و حلق و بینی است . او می گوید 1350 وارد دانشکده پزشکی مشهد و 1358 نیز با مدرک پزشکی عمومی فارغ التحصیل شده است. انقلاب فرهنگی و جریانات اول انقلاب، فارغ التحصیلی او را هم مانند بسیاری دانشجویان دیگر یکسال با تاخیر مواجه کرده است.
مبادی آداب و دست به خیر است. خانه پدری را به کتابخانه ای عمومی در زادگاهش تبدیل ساخته و معتقد است بیمار مهمان مطب اوست و براو دو احترام واجب است . گفتگوی شیرین و صمیمی ما را در ادامه از زبان وی خواهید خواند:
از سال 58 تا 60 سرباز سپاه بهداشت زنجان بودم و با درجه ستوان یکمی خدمت کردم. یک سال هم طرح نیروی انسانی گذراندم و سال 61 در رشته تخصصی گوش و حلق و بینی دانشگاه شیراز قبول شدم و برای تحصیل به شیراز سفر کردم. سال61 که درسم شروع شد حال و هوای انقلاب فرهنگی بود و ما را برای تخصص مشروط گذاشتند گفتند هر موقع صلاح باشد اعلام می کنیم بروید و ادامه تحصیل بدهید. چند نفری بودیم ادامه دادیم بعد فرمان 8 ماده ای امام صادر شد ما را خواستند رفتیم دفتر خانه یکسری تعهد نامه های مفصل از ما گرفتندتا به تحصیل ادامه دادیم.
چی شد که رشته پزشکی را انتخاب کردین؟
دیپلمم ریاضی بود. می خواستم مهندسی بخوانم، سر امتحان کنکور حالم بد شد و یکسال از درس عقب ماندم. سال بعد پزشکی شرکت کردم قبول شدم .
سال 58 که پزشک شدم اکثر پزشکان کشور هندی و پاکستانی بودند . اولین پزشکی بودم که در شهر کوچک زادگاهم "خرمدره زنجان" مشغول به کار شدم. با قاطر یا تراکتور و لندرور می رفتیم مناطق صعب العبور برای درمان شکستگی یا زایمان و غیره.. . از آنجایی که پزشک کم بود کار پزشک قانونی را هم انجام می دادیم . آن زمان اگر یک پزشک ایرانی در جایی کار می کرد به اجبار رئیس مراکز درمانی و درمانگاه زندان وپزشکی قانونی ...هم می شد .
دهه ی چهل با حداقل مدرک تحصیلی مردم پست های مهمی می گرفتند و می توانستند زندگی خوبی داشته باشند، انتخاب شما برای پزشک شدن از چه نشات گرفت و برخورد اطرافیان با انتخاب شما چه طور بود؟
68 سال پیش، در روستایی که من متولد شدم بالاترین سواد ششم ابتدایی بود. یکی از آنها هم که ششم داشت، پدر من بود؛ کلاس نهم که تمام می شد باید می رفتیم ارتش یا دانشسرای تربیت معلم یا کشاورزی می کردیم. از نعمتهای زندگی پدر و مادر خوب است که من داشتم. پدرم برای ادامه تحصیل در قزوین ثبت ناممان کرد.اتاق بسیار کوچکی اجاره کردیم که همه امورات زندگیمان در همان اتاق می گذشت. جمعه بعد از ظهر با اتوبوس می آمدیم قزوین . تا پنجشنبه درس می خواندیم مواد غذایی ساده ای با خودمان می بردیم. مجدد عصر پنجشنبه برمی گشتیم خرم دره. پدرمان می گفت شما تحصیل کنید من زمین هایم را خرج تحصیلتان می کنم. یک روزی به پدرم گفتم این زمینها حیف است گفت: "پسرم من نمی خواهم شما محتاج خاک باشید می خواهم محتاج فکر خودتان باشید. " زمین که هیچ اگر بگویند چشمت را دربیاور می فروشم می فرستم شما درس بخوانید. آنهم دهه 40 که مردم برای داشتن زمین دعوا می کردند.
از 15 سالگی مستاجر بودم فکر نکنم کسی اندازه من نقل مکان کرده باشد. دوستی دارم از ابتدایی تا فارغ التحصیلی دانشگاه همه را مشهد بوده است اما من خرم دره ، قزوین، مشهد، شیراز،دبی, انگلیس، آمریکا، گرگان وکرج بوده ام.
اگربه گذشته برگردید بازهم رشته پزشکی را ادامه می دهید؟
به طور قطع و یقین . رشته ام را دوست دارم و در آخرین روزهای 35 سال خدمت رسمی ام هستم. البته به فرزندم توصیه نکردم پزشک بشود .
شخصا همیشه آدم سالمی بودم و ورزش می کردم نه دیابت داشتم نه فشار خون و نه ناراحتی قلب, براثر استرس شغلی چهل ساله تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفتم. آسیب دیدم و استرس یکی از عواملی است که سلامت پزشکان را به خطر می اندازد.
در حال حاضر نسبت به دهه چهل چه تفاوتی در معیار های انتخاب رشته پزشکی وجود دارد؟چه میزان درونی یا چه میزان تحت تاثیر پذیرش های اجتماعی است؟
آن سالها خانواده من هرگز نگفتند چه بپوش، چه رشته ای بخوان. حمایتمان می کردند تنها فشارشان بر این بود که حتمن درس بخوانیم اما رشته برایمان تعیین نمی کردند. چشم و هم چشمی برای انتخاب پزشکی اشتباه است خیلی ها را دیدیم بین راه رها کردند و رفتند. به زور نمی شود کسی را پایبند کرد. جسارت لازم را باید داشته باشد. برای این کار ساخته شده باشد.
آیا با اجرای ساز و کاری برای تشخیص اینکه چه کسی به لحاظ شخصیتی می تواند پزشک خوبی باشد موافق هستید؟
گزینش به مفهوم تخصصی و مرتبط با رشته بسیار خوب است اما وجود ندارد. دانشگاه آکسفورد انگلیس در برخی رشته های حساس تنها یک یا دو دانشجو دارد برای اینکه روی آنها سرمایه گذاری می شود تا فرد مورد نظرشان را پرورش بدهند. به ویژه در علوم سیاسی.
آیا وضعیت ازدحام بیمار در مراکز درمانی دیگر کشورها هم مانند امروز ایران است؟
در آمریکا و انگلیس دو دوره آبزرور گذراندم. مقایسه که می کنم می بینم تعداد بیماران آنجا به مراتب کمتر از ایران است. ظرفیت بیمارستان های ما بسیار کمتر از تعداد مراجعین است. صبح ها که می خواهم وارد درمانگاه بشوم خدمه به زور راه را باز می کنند تا داخل اتاق بشوم. وقتی تعداد ارباب رجوع زیاد باشد رسیدگی هم کم می شود. کمبود مراکز درمانی مسئله مهمی است نسبت به جمعیت و بیماران کمبود داریم.
از سوی دیگر در کشورهای پیشرفته ای که من دیدم تعداد مریضها به واسطه بالا بودن سطح کیفی بهداشت، کمتر است. به دلیل مشکلات اجتماعی زیاد در زمینه های معیشتی، مسکن، شغل، طلاق و بیماری های روانی که به قول وزیر قبل دکتر هاشمی کار را به جایی می رساند که 30 درصد مردم دچار می شوند.
نمونه اش مراجعات به پزشکی قانونی است و جراحاتی که در دعوا و مشاجرات پیش می آید . در رشته ما شکستگی بینی و پارگی پرده گوش به دلیل ضرب و جرح بسیار زیاد است . در دوبی که کار می کردم با آنکه تنها پزشک گوش و حلق و بینی بیمارستان بودم به ندرت شکستگی بینی می دیدم. تعداد ضرب و جرح بسیار کم بود . در ایران به جرات در شهر کرج روزی 100مورد شکستگی بینی داریم. حتی در دعواهای خانوادگی بسیاری آقایان بینی همسرانشان را می شکنند یا پرده گوششان را پاره می کنند.
تصادفات ما نسبت به کشورهای دیگر قابل قیاس نیست و قوانین در آنجا به درستی اجرا می شود و معاینات فنی به درستی انجام می شود
در مقام مقایسه امکانات و تجهیزات چه قدر با دیگر کشورها فاصله داریم؟
امکانات ما بسیار کم است . وارد کننده دارو و تجهیزات پزشکی هستیم. ارتباط پولی بین مریض و پزشک رابطه را خراب می کند. کشور ما ثروتمنداست. چرا نباید طب برای همگان رایگان باشد؟
اگر اختیاری داشتم می گفتم برای هر کسی در این خاک متولد می شود از روز صدور شناسنامه دفترچه خدمات درمانی صادرشود فرقی نمی کند والدینش چه شغل وحرفه ای داردمال این خاک است و سهم دارد.
با این که شرایط آسان و امکانات خارج در اختیارتون بود چرا به کشور بازگشتید؟
روزی به همکاری که همین پرسش را داشت گفتم: ایران پنجاه میلیون جمعیت دارد یک پنجاه میلیونیوم ذخایر ثروت معادن، نفت،آب و خاک به من تعلق دارد. اگربرنگردم دیگران سهم من را می گیرد. همه ما سهم مساوی از این منابع داریم . اگر دولت بخشی از آن را برای سلامت مردم خرج کند، مسائل درمانی زیادی حل می شود.
سالهاست می بینم مردم برای سرطان، ام اس، مشکلات گوارشی که زیاد هم شده است، بیماری کهن سالی که بواسطه افزایش عمر بیشتر دیده می شود، در رنج هستند. تا یک سنی به جامعه خدمت می کنید سپس گیرنده خدمت می شوند. چرا در کشور ثروتمند ما با وجود جوانان کارآزموده، خدمات در اختیار مردم کم است و دغدغه هزینه درمان دارند. یکی از علت های افزایش موسسات خیریه کمبود خدمات دولتی است .
چند سال است در کرج فعالیت می کنید؟
از سال 1371 در کرج بوده ام قبل از آن فقط 6 سال در دوبی خدمت کردم.
جایگاه اخلاق در حرفه پزشکی کجاست؟
از اساتیدم یاد گرفتم پزشک اگر با اخلاق باشد، مشکل مادی پیدا نمی کند، اما پولدار هم نمی شود. اگر قصد پولدار شدن دارد باید برود دنبال شغل دیگری. در اولین کلاس پزشکی ام بود که مرحوم دکتر قدسی استادم به ما یادآوری کرد اگر کسی به این رشته آمده است که پولدار شود، همین الان برود یک کاسبی برای خودش پیدا کند. سال 50 اگر کسی یک کاسبی کوچک راه اندازی می کرد الان جزء سرمایه داران مملکت بود.
بنا براین پزشک به معنای واقعی باید مستغنی باشد وگرنه کره زمین را به او بدهند در پی کره ماه است به قول سعدی چشم تنگ مرد دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور.
سپس مهارت و در مرحله سوم یک پزشک باید به کشورش علاقمند باشد . پزشکی شغل نیست هنر است . وقتی برای عمل قلب باز بستر ی بودم همکلاسی قدیم و چهل ساله خودم به عنوان جراح بالای سرم آمد . نشناختمش و ایشان به واسطه اسمم من را شناخته بود. چون می دانستم چه کار بزرگ و پیچیده ای دارد انجام می دهد تمام مدت چند بار جلوی پرستاران و پزشکان دستش را بوسیدم .
رعایت اخلاق و مناسبات انسانی چه قدر وابسته به فرد و ذاتی است چه میزان آموختنی است یا سازمان نظارتی تاثیر دارد ؟
اول از همه مسئله حلال و حرام است که خانواده آموزش می دهد و بعد ها در دوره های آموزشی مرحله به مرحله فرد آنها را یاد می گیرد. متاسفانه چندی پیش یکی از مسئولین گفت یک پزشک عمومی در سال 20 میلیون و یک پزشک متخصص باید در سال 200 میلیون مالیات بدهد اگر ثروت آفرینی بلد نیست برود یاد بگیرد. گفتم این نوع ثروت آفرینی که مد نظر شماست از کار در نمی آید از اختلاس در می آید. استادان ما در این زمینه بی سواد بودند و به ماهم یاد نداده اند ماهم یاد نگرفته ایم . ما به این نمی گوییم ثروت آفرینی. مطب باز کردن برای اساتید دانشگاه در گذشته خیلی باب نبود . آنقدر تامین بودند که فقط تدریس می کردند الان نه پزشک و نه فرهنگی و نه مشاغل دولتی تامین نیستند و قداستها به هم ریخته شده است .
توقعتان از جامعه در قبال پزشکان چیست؟
خب ماهم باید در قبال مردم کارهایی انجام بدهیم. اما از مردم توقع دارم بپذیرند پزشکان هم اشتباه می کنند ولی اشتباهات را بزرگنمایی نکنند . به ویژه پزشکان جوان.
از سوی دیگر من شخصا به بیمارانم احترام می گذارم پشت میزم نمی نشینم بدرقه و استقبال می کنم . اما مردم از غرور پزشکان ناراضی هستند. مریض که وارد مطب می شود دو احترام دارد نخست آنکه مهمان من است دوم به عنوان یک بیمار به من پناه آورده است . اگر هم نمی توانیم با روی خوش به او بگوییم که در حوزه تخصص ما نیست و حق ویزیتش را برگردانیم چون کاری برایش انجام نداده ایم بیمار خوشحال می شود و رضایت مریض سرمایه معنوی برای ماست .
زمانی در زنجان طبابت مجانی بود مردم عادت کرده بودند می گفتند می رویم " مجانی " نمی گفتند می رویم درمانگاه .
به نظر شما توقع مردم از جامعه پزشکی چیست و توقع درست چیست؟
مریض مراجعه می کند امکانات کم را می بیند اعتراض می کند از پشت صحنه خبر ندراد رسانه هاباید مردم را آگاه کنند. در انگلیس یک متخصص در طی روز تنها دو یا سه مریض می بیند. مسئله ارجاع مشکل اساسی روابط پزشکی ماست. همواره آنقدر تعلل می کنیم تا به خط قرمز برسیم. به پزشک اشتباه مراجعه می کنیم. دارو و درمان نامناسب دریافت می کنیم و دوباره سیکل معیوب باید از نوشروع شود. مریض با اطلاعات غلط خودش به دکتر مراجعه می کند وقت صرف می کند، ترافیک ایجاد می کند، نتیجه نمی گیرد از پزشک گلایه می کند. پزشکان هم فرزندان همین آب و خاک هستند غریبه نیستند زمانی پزشکان خارجی بودند حتی زبان مریض را بلد نبودند در حالی که بیشترین یافته ها از گفتار بیمار است . پس حالا که همین آب و خاک فرزندان پزشکی را تربیت کرده که زبان آنها را می دانند و دردشان را می فهمند، باید قدرشناس باشند. از میان 85 میلیون جمعیت کشور تنها 200 هزار نفر پزشک هستند که از این تعداد بسیاری کار پزشکی نمی کنند یا بازنشسته شده اند جور بیماران پرتعداد این مملکت را همین تعداد اندک بردوش می کشند اما مدام مالیات و عوارض و جو سازی علیه پزشکان ذهن مردم را خراب می کند.
آیا همکاران پزشک متخصص می پذیرند که بیمارانشان کم شود و مردم ابتدا به دکتر های عمومی مراجعه کنند؟
من می پذیرم . سیستم آموزشی برای مراجعه به پزشک عمومی در ابتدای کار در ایران وجود ندارد پزشک متخصص سرش شلوغتر از پزشک عمومی است و این درست نیست در اروپا آنقدر هزینه درمان خارج از سیستم گران است هیچ کس مسیر را دور نمی زند.
چرا متخصص یا فوق تخصصها پیش قدم نمی شوند و بیمار را هدایت نمی کنند به سمت پزشک عمومی ؟ و زمان معالجه را برای بیماران حاد تخصیص نمی دهند؟
این موضوع زمان بر است برخی رشته های تخصصی نادر هستند. یکی از استادانم در دوره جنگ می گفت پزشکان آمریکایی جنگ ویتنام و پزشکان فعلی ایرانی به ویژه جراحان، ماهر ترین هستند زیرا تعداد بسیار بالایی جراحی کرده اند و در زمان جنگ آنقدر تعداد جراحی زیاد است که مهارت کافی بدست می آورند. ما در جنگ شبانه روز کار می کردیم . در حالت عادی یک پزشک این تعداد جراحی نمی کند آنهم از نوع نادری مثل پارگی پانکراس .زحمت پزشکان در جنگ نباید فراموش شود.
چرا الان شرایط تغییر کرده و نارضایتی وجود دارد؟
الان فرزند شما پزشک شود چند سال باید برود مناطق محروم چون آنها حق دارند که از امکانات استفاده کنند . مثلا قانونی وجود دارد هر ایرانی هر کجای کشور بخواهد می تواند زندگی کند نباید به او اجبار کرد مگر جرم خاصی داشته باشد که تبعید می شود. پزشک جرم ندارد اما باید در منطقه محروم زندگی و کار کند.
ماشین و خانه و مطب می خواهد که در خدمت مردم است در نهایت فقط سندش به نام پزشک است. این نیاز اولیه برای پزشک فارغ التحصیل است که هیچ پولی ندارد توسط دولت تامین نمی شود. خیلی جا ها نمی گویم پزشکم، چون خدمات را گران تر حساب می کنند. یک پزشک سه شیفت کار می کند، آرامش و استراحت ندارد مشکلات سلامتی و خانوادگی پیدا می کند. در هیچ رشته ای آنقدر سختی وجود ندارد. تازه به پزشک عمومی می گویند پزشک معمولی خیلی هم به او مراجعه نمی کنند.
طی دهه های اخیر به دلیل تقاضای بالا، بسیاری پزشکان به سمت اعمال زیبایی روی آوردند و در رشته شما هم مداخله می کنند. تحلیل شما از شرایط چیست؟
به قول مرحوم طاالقانی بزرگترین ضعف ما فرهنگی است و نه مادی و هر روز بیشتر به مفهوم آن پی می برم..زمانی که تازه به ایران بازگشته بودم در ایران هم میل به عمل های زیبایی تازه شروع شده بود. می دیدم در انگلیس به ندرت عمل زیبایی انجام می دهند. در کشور های غربی اصلا این طور نیست. می بینیم مریض پنج یا شش دندان خراب در دهانش دارد اما به دنبال عمل زیبایی است. در رشته گوش حلق و بینی نمود بیشتری دارد. دررشته های دیگر هم هست در دندانپزشکی هم کار زیبایی شیوع بیشتری دارد تا درمان . شخصا به ندرت عمل زیبایی انجام می دهم. کار من بیشتر درمان است .
درکارطبابت سه بعد داریم بیمار، پزشک، بیمارستان؛ زیبایی کجای آن می گنجد؟ طبابت نیست . مریض های بدحال، ویلچیری، عقب مانده، کودکی که بی قراری می کند، فرد کم شنوا که باید با صدای بلند با آنها حرف بزنیم و امثالهم برای درمان مراجعه می کنند اما در مطب هایی که زیبایی عمل می کنند، همه جوان و سالم هستند برای بیهوشی مشکلی ندارند . در مطبهای درمانی بیماری که نیاز به عمل دارد ممکن است ناراحتی قلبی، فشار خون یا هر بیماری دیگری علاوه بر کهولت سن داشته باشد. از سوی دیگر بیماران درمانی کم بضاعت هستند و یا تمایلی ندارند برای سلامتی خود خرج کنند. اما مراجعین مطبهای زیبایی مشکل هزینه ندارند. عوارض عمل های جراحی زیبایی بسیار کمتر است . از سوی دیگر پزشک که دنبال مراجع نمی رود. گاه درآمد روزانه پزشکانی که زیبایی عمل می کنند برابر دو ماه پزشکانی است که کار درمانی انجام می دهند.
زندگی یک پزشک چه تفاوتی با سایر مشاغل سخت دارد ؟
همه مشاغل سخت غیر پزشکی فقط در لحظه ای که در محل کارشان هستند مسئولیت دارند ولی وقتی به خانه برمی گردند دیگر استرس و مسئولیتی ندارند. در شغل جراحی و پزشکی مثلا عملی می کنید که ممکن است تا یکماه بعد از جراحی به صورت اورژانسی مسائلی بوجود بیاید و فراخوانده شوید. پزشکان در زندگی معمولی خودشان با سختی همراهند و زندگیشان قابل برنامه ریزی نیست.
چه توقعی از این شغل داشتید و آیا در طول سالهای طولانی به آن رسیدید؟ آیا با تصورات شما همخوانی داشت؟
بله البته. من اولین حقوقی که گرفتم علی رغم نیازهای خودم خانه ای را در زادگاهم ساختم که به کتابخانه اهدا کردم . الان هم یک مجتمع سلامت ساخته ام و در اختیار موسسات خیریه قرار دادم و خودم هم هر دو هفته به آنجا می روم و مریض می بینم . من راضی هستم آن قدر که اگر صد بار به دنیا بیایم همین شغل را انتخاب می کنم. مستقیم و غیر مستقیم خدمت کردم و راضیم.
روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کرج
گفتگو: دکتر عبدالرضا مزینی . فریبا کلاهی